سفارش تبلیغ
صبا ویژن


۩۞۩رپ و رپ و ؟؟ ۩۞۩

 

 

آخر از عشق تو ساکن درکلیسا میشوم

میکشم دست از مسلمانی مسیحا میشوم

مینشینم درکشتی عشقت چونوح

یا به ساحل میرسم یا غرق دریا میشوم

 

 

                                                   زندگی چیزیست شبیه یک حباب

عشق آبادیه زیبایی در سراب

فاصله با آرزوهای ما چه کرد

کاش میشد در عاشقی هم توبه کرد

 

گریستن خوب نیست

..... مگر بشود جوری گریست که چشمها نفهمند

روزی که گفتی منتظر

باش و رفتی تنها شدم وگریستم ، اما هم اکنون تنها نیستم انتظار با من است ولی هر

دو با هم می گرییم

 

 

 

 

اگر دنیای ما سنگ است

بدان سنگینیه سنگ هم قشنگ است

اگر دنیای ما دنیای درد است

بدان عاشق شدن از بهر رنج است

اگر عاشق شدن پس یک گناه است

دل عاشق شکستن صد گناه است

شکستم بی صدا یک بار دیگر

خطا کردم من یک بار دیگر

دو چشم تو مرا از راه به در کرد

شکستم توبه را یک بار دیگر

 

 

 

 
 
 
 
 
 
 
عاشقانه ی امروز 

بوسه بر ماه می زنم.هرگاه ابرهای سوءظن از آسمانت رفتند به ماه بنگرچراکه مانند هرشب بوسه ای در انتظار توست...

 
 نظر فراموش نشه لطفا
 

نوشته شده در شنبه 87/4/15 ساعت 1:43 عصر توسط رضا| نظرات ( )

 

GoodBye Forever

 

 

 

 

ای کاش گل بودی و من از باغها میچیدمت

 

یا که طلوعی بودی و از پنجره میدیدمت

 

هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت

 

ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان

 

 

 

 

 

 

.................................................................................................................................................

 

..............................................................................................................................................................

.

تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست

 

حاجت به بیان نیست که آرزوی تو پیداست

 

من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم

 

افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست

 

 

 

.................................................................................................................................

.................................................................................................................................

 

 

 

عاشقانه ی امروِز    (عشق افسانه نیست آنکه عشق آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست که در کنارش باشی عشق آن است که به یادش باشی )



لطفا با نظراتتون همراهیم کنین

قربان شما

رضا


نوشته شده در یکشنبه 87/3/26 ساعت 3:20 عصر توسط رضا| نظرات ( )

شاید یه کسی شبها برای اینکه خوابتو ببینه به خدا التماس میکنه!!

 شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه!

! مطمِئن باش یکی شبها بخاطر تو تو دریایی از اشک میخوابه!! ولی تو اونو نمیبینی؟؟

 شایدم هیچ وقت نبینی

 

 

تو را به یاد آن روز...... تو را به گلبرگ های خشک آن رز خشکیده.....

.. تو را به روز اول بار دیدنت.........تو را به اولین نگاه عاشقانه..

..... تو را به یاد بارون روز نیامدنت..... تو را به تنهایی روز رفتنت....

... تو را به بوی بارون روز برگشتنت....... تنهایم مگذار دیگر

 

 

به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من در

 آن غرق شده

. به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد

. و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد

 

  

یادت هست ان روز بهاری را که شاخه گلی برایت هدیه اوردم گفتم میخواهم ان را در گوشه ای از قلبت بکارم خواستی بگیریش ولی به یاد اوردی چه شد؟هم وقتبادی امد وتمام گلبرگهای ان گل نازنین را با خود به اطراف برد و من نگران از پرپر شدن گل عشقم به دنبال تک تک گلبرگها به این سو و ان سو شتافتم و وقتی همه انها را یافتم شادوخوشحال به سوی تو امدم ولی.....................ولی تو را هرگز نیافتم

 

 

.................................................................................................................

هنوز گریه هات یواش یواشه هنوزم شوق دیدن سرجاشه هنوز قصه همونه که همونه آره

 آخرشو تقدیر می دونه بذار تا روی مهتاب پا بذارم می خواستم عشقو اونجا جا بزارم

 فرار از سکوت این ستاره که نور خوب چشماتو نداره

 نوشتم باز یک لب بسته نامه که عشقت آخرین حرف لبامه

 

مرگ سهم ماست می دانم قسمت چشمهای بارانی گریه بی صداست می دانم

 مادرم با نگاه خود می گفت زندگی اشتباست می دانم یک نفر بهانه می گیرد

 در دلش جای پاست می دانم یک نفر بی گناه می میرد آه او آشناست می دانم

 

.......................................................................................................................................

 

بین ما فاصله ای نیست بجز فراموشی..

. تو را به یاد خواهم آورد... تو را به یاد خواهم داشت.

.. تو را هر شب در رویاهایم تکرار خواهم کرد... و هر روز صبح که بر می خیزم..

. گوشه ی لبم لبخندست... بین من و تو رازهای نگفته ایست... که هرگز به کلام نخواهم آلود...

 

 
 


نوشته شده در پنج شنبه 87/3/16 ساعت 1:5 صبح توسط رضا| نظرات ( )

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت

جاوا اسکریپت

< > dariushkamani.blogfa.com

> پ10084;ـو

کد ماوس