۩۞۩رپ و رپ و ؟؟ ۩۞۩
مرا ویران مکن ویرانه میمانم بمان با این دل تنها برایت شعر می خوانم صدای گام های گریه می آید! دوباره آمدی؟؟؟
کنار پنجره شعری نوشتی و رفتی این بار صدای قدم های تورا از پس پرده گاه گناه و گریه شنیدم! حالا به اولین ستاره که رسیدی بپرس کدام شاعر غزلپوش شبانه عشق را در برگهای ولنگار دفتری کهنه می نوشت! ....اما تو که نشانی شاهرا ستاره را نمی دانی! همیشه از سیب و ستاره و روشنی قصرهای کاغذی که می نوشتم می گفتی: هزار پروانه هم که بر برگهای دفترت بچسبانی پینه پیرو یاس علیل باغچه ما گل نمی دهد! هیچوقت بهار طلاءی روز و رؤیا را باور نکردی گلم!!
مـن تـمـام هـسـتـی ام را در نـبـرد بـا سـرنوشت در تـهـاجــم بــا زمـان آتـش زدم کـشـتـم مـن بـهـارعـشـق را دیــدم ولـی بـاور نــکـردم یـک کـلام در جـزوه هـایم هـیچ ننوشتم مـن ز مـقـصـد هـا پـی مقصـود های پـوچ افـتادم تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم من به عشق منتظربودن همه صبروقرارم رفت بـهـارم رفـت ، عـشـقـم مـرد ، یـارم رفـت Reza ویرانه نه آن اســـت کــه جمشیــــد بنا ساخت ویرانه نه آن است که فـــرهاد فــــرو ریخت ویرانــه دل مـــاست که بــــا هـر نـــگـه تــو صــد بار بنا گشـت و دگــر بار فـــرو ریخت 
| قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |
